سؤال مهمی که تقریباً همیشه برای همۀ ما بعد از ایام عاشورا یا مثلاً ماه مبارک رمضان پیش میآید این است که چرا بعد از گذشت چند روز دوباره به حالت قبل از مراسم برمیگردیم و آن حالت روحانی را از دست میدهیم.
حضرت استاد صمدی آملی در مجلس نهم کتاب «معراج اشک در اربعین حسینی» این موضوع را به صورت موجز و مختصر بیان نمودهاند.
معرفی کتاب «معراج اشک در اربعین حسینی» و دانلود صوت جلسات
علت تحول سطحی مردم
چرا اکثری مردم بعد از عاشورا به همان حالتهای قبل برمیگردند؟
دلیلش این است که حالات قبل در ما ریشه دوانده است یعنی به صورت اخلاق در آمده است. اخلاق را از این باب اخلاق گویند که در صاحبش استوار گشته است.
وقتی فعلی از انسان صادر شد و از ناحیهاش، حالت و صفتی در او پدیدار گشت با تکرار همان فعل، صفت نوپا کمکم در او رسوخ کرده و به صورت ملکه درمیآید. اینجاست که از این صفت – چون به صورت ملکه درآمد – تعبیر به «خُلق» میشود.
اگر اوصاف به صورت ملکه درنیاید بر او اطلاق «اخلاق» نمیشود.
مثلاً هنگامی میگویند: «این آقا دارای صفت سخاوت و بخشندگی است» که به حدی بخشندگی را ادامه دهد تا این صفت بخشش درون جانش رسوخ بکند و با او عجین بشود به طوری که توانایی بر ترک بخشش را نداشته باشد و پیوسته دستش به سوی بخشش است. آنگاه این صفت – یعنی سخاوت – خُلق او خواهد بود و گرنه با یکی دو بار بخشیدن جواد نمیشود.
اگر در خود میبیند آنجا که وقت بخشش است تأمّل و تروّی دارد و به سادگی نمیتواند ببخشد، بداند که هنوز بخشندگی خلق و خوی او نشده است.
خلق باید به صورت ملکهی راسخی دربیاید که به راحتی از نفس زائل نشود و نفس با داشتن آن صفت به راحتی و بدون تروّی فعل را انجام دهد، آنچنانکه نوشتن برای نویساست و بدون تروّی نویسندگی دارد برخلاف بچهای که تازه به مکتب رفته و باید با اعمال فکر و دقت چند کلمهای نیمه درست بنویسد.
آن که بی تروّی فعلی را انجام میدهد وصف مربوط به آن فعل در او ملکه شده است که از آن تعبیر به «خُلق» میشود.
[تروّی: اندیشیدن در کارو نگریستن پایان آن و در جواب تعجیل نکردن. دهخدا]. . .
انسانی که یازده ماه و بیست روز در فضای متعارف زندگی، در بازار، کسب و کار به سر میبرد و با خُلقیاتی مأنوس شد چگونه توقع میرود در طی ده روز محرم از همهی آن اوصاف به یکبارگی دست بردارد؟!
علاوه بر این که از روز اول محرم تا پنجم-ششم تعداد کمتری در مساجد حضور دارند و معمولاً از شب هفتم به خاطر حضرت ابوالفضل یا از شب هشتم و نهم حاضر میشوند و در مدت سه یا چهار روز به دسته روی و زنجیرزنی میپردتزند و به راستی عاشق امام حسیناند، نه اینکه نعوذبالله بر دروغ باشند.
با تمام اینها، هنوز افعال و اوصاف حسینی درآنها ملکه نشد و ملکهی آنها همانی است که قبل از محرم و عاشورا داشتند.
ملکات هر کس همان افعالی است که سالیانی خود را بدانها میسازد و از او دست بردار نیست.
اگر چند روزی در محرم به مناسبتی توفیق عزاداری یافت و حال خوشی مهمان سفرهی جانش شد گر چه بی فیض نیست و گناهانش بخشیده شد – طبق شرائطی که بدان عمل کرد – ولی زودگذر است.
با سپری شدن عاشورا حالش به افول میرود و به همانی برمیگردد که در روز پنجم یا اول محرم داشت که: «انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا» (آل عمران، ۱۴۵) یعنی: بر گذشتهی خود برگشتید و هر کس از عقیدهی خود برگردد هرگز زیانی به خدا نمیرساند.
چرا به عقب باز میگردد؟ چون آنچه از پیش داشت برایش ملکه بود و اینی که چند روزی در قالب دستهروی، علم بلند کردن و چند قطره اشک ریختن برایش حاصل شد صفت و حال ناپایدار است.
برکت این صفات تازه پدید آمده، آمرزش گناهان است. با این حال ملکات قبلی همچنان باقی است و مبدل نشده است.
هنگامی که روز یازدهم فرا رسید و این افعال حادثه و جدید، زائل شد مجدداً بر اساس همان ملکات سابق عمل میکند. مگر آنکه افعال نوپا را آبیاری کند و استمرار دهد تا از ناحیهی ملکات جدیدی که در آینده به دست میآورد ملکات ناشایست قبلی را سرکوب کند. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ» (کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست و آنگاه پایداری کردند، فرشتگان بر ایشان فرود میآیند. فصلت، ۳۱).
وقتی یا حسین گفت و به دسته و عزاداری رفت، ناله و سینه زد، از این پس حالات خود را در حشر با امام حسین ع ادامه بدهد تا از پی آن ملکات جدیدی سر بر آورد و منشأ صدور افعال حسنهای بشود.
هم خوابهای او متحول شود و هم بیداریهایش. آری! قبلاً چیزهای دیگری به خواب میدید اکنون که فضای معنوی او تغییر کرد و به اعمال دیگری روی آور شد خوابهایش رنگ و بوی دیگر یافت.
فضای فعلی او تحت تأثیر کارهای جدید است که اگر ادامه یابد برایش ملکه حاصل میشود و ملکات جدید بر ملکات سابق غلبه مییابد و باعث میشود افعال جدیدی از او بدین منوال بلکه بهتر صادر شود.
. . .
اگر صفت ناپسندی در کسی ملکه شد راهی برای ریشه کردن آن نیست جز اینکه صاحب ملکه به صفات مقابل این ملکه روی آورد و افعالی مناسب آن انجام دهد.
به صرف اینکه فعل قبلی ترک شود برای از بین بردن ملکهی سابق کافی نیست بلکه باید به فعل مقابل آن تلبّس حاصل شود.
مثلاً اگر کسی مدتی به دروغگویی عادت کرد – چه دوران کودکی یا جوانی و یا از ناحیهی دوستان پلید – به اندازهای که دروغ در او جا کرد و حدود یک روز یا ده روز یا چندین سال به دروغگویی مشغول است و اکنون دوست دارد راستگو باشد، به صرف اینکه بگوید دروغ را ترک میکنم کافی نیست برای آنکه صفت ملکه شدهی کذب در او زائل شود. بلکه باید علاوه بر ترک دروغ، راستگویی را پیشهی خود قرار دهد یعنی راست گفتن را به جای دروغگویی جانشین کند.
به اندازهای راستگویی را ادامه دهد تا صفت صدق در او حاصل شود و بااستمرار راستی صفت صدق را در خود به پایداری برساند و ملکه حاصل بشود تا ملکهی راستی ملکهی کذب و دروغگویی را محو کند که «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» (فرقان، ۷۱) خداوند سیئاتشان را به حسنات تبدیل کند.
در آیه نفرمود سیئات را به صرف ترک کردنشان به حسنات تبدیل میکنیم. به صرف ترک سیئات ملکات خبیثه زائل نمیشود بلکه باید برای ممانعت از بدیها به افعال خوب متلبس شود و از استمرار اعمال خوب انشاءالله بدیها به خوبی تبدیل شود.
یعنی منشأ صدور بدیها که صفات رذیلهی راسخهی در نفس است با انجام حسنات و کارهای خوب کمکم به ملکات حسنه تبدیل میشود و ملکات حسنهی نوپا منشأ صدور برای خوبیها میگردد به گونهای که ملکات سیئهآور را محو و ریشهکن میکند.
عمده این است بتوانیم حالی که در این ایام برایمان حاصل شد حفظ کنیم و با افعال جدیدی که در همین راستاست تقویتش کنیم.
مثلاً هر کسی میتواند پس از پایان یافتن روز عاشورا و شام غریبان وقتی به خلوت خود رفت با اهل منزلاش اوقاتی را به عزاداری اختصاص دهد. درون منزل با عزیزان و خانوادهاش گوشهای از تاریخ عاشورا و وقایع امام حسین ع را بخواند و چند قطره اشک بریزد.
در این حالت نیز روایت ابن شبیب شامل حامل او میشود. چنین نیست که فقط وقتی روز عاشورا اشک بریزد ثواب داشته باشد و در غیر آن نه.
بلکه عزاداری بر حضرت اصلاً زمان ندارد. در روایت آمد که: «اگر بر حسین گریه کنی و اشک بر گونههایت جاری شود گناهانت آمرزیده شود.» و در آن زمان خاصی تعیین نشد.
کتاب معراج اشک در اربعین حسینی
نویسنده: استاد صمدی آملی