فهرست
مقدمهی مترجم
ترجمهی مقدمهی احمد شمس الدین بر متن کتاب
مدخل
راه های ورود سفسطه و انکار علوم
سخنی در باب اصناف جویندگان
۱٫کلام
۲٫فلسفه
- دهریون
- طبیعیون
- الاهیون
- اقسام دانش هایشان
- ریاضیات
- منطق
- طبیعیات
- الاهیات
- سیاست
- اخلاق
۳٫سخنی در باب مذهب تعلیم و جنجال آن
۴٫روش صوفیان
حقیقت پیامبری و نیاز همه ی مردم به آن
سبب نشر علم پس از دوری گزیدن از آن
بخشی از مقدمه
ای برادر دینی من، از من خواستی تا هدف و اسرار علوم و پرتگاه و ژرفاهای مذاهب را برای تو بیان کنم. و برای تو از رنج هایم بگویم که برای به دست آوردن حق در میان پراکندگی فِرق همراه با تباین مسلک ها و راه ها پشت سر گذاشته ام. و جرأت آن را داشته ام تا از حضیض تقلید به مرتبه ی بالای پرسشگری نائل شوم. در این راه در آغاز از علم کلام بهره بردم و با ترشرویی آن روبه رو شدم. پس از آن به طرق اهل تعلیم {باطنیان} پرداختم که از درک حق به دلیل پیروی از امام بازمانده بودند و در {گام} سوم از سرخوردگی راه های فلسفه ورزی آگاه شدم. تا سرانجام از طریق تصوف بود که احساس رضایت و خشنودی کردم، و با افزودن بر میزان جست و جوی خود از سخنان خلق به عصاره و خلاصه ی حق دست یافتم.
از متن کتاب
فلسفه
محصول فلسفه
-آن چه پسندیده و آن چه ناپسندیده است
-آن چه گوینده اش را کفایت می کند و آن چه گوینده اش را کفایت نمی کند.
-آن چه در آن به بدعت پرداخته و آن چه در آن بدعت نکرده
-آن چه را فلاسفه از گفتار پیروان حق ربوده اند.
سخن درباره مذهب تعلیم و جنجال آن
پس از ان که از فراگیری فلسفه، تحصیل، فهم و نقد ان فراغت یافتم، دانستم که این کار برای مقصود کافی نمی نماید. و دریافتم که عقل برای رسیدن به همه ی مطالب ناتوان است و نمی تواند پرده از همه ی معضلات بردارد. این در ححالی بود که مذهب تعلیم گسترش یافته و میان مردم پراکنده شده بود و درباره ی معرفت در باب امور از سوی امام معصوم که قائم به حق نیز می باشد در میان مردم پراکنده بود. تصمیم گرفتم تا به پژوهش درباره ی مقالات آنان بپردازم تا بتوانم به آنچه در کتاب های آنان وجود دارد ، آگاهی یابم.
سبب نشر علم پس از دوری گزیدن از ان
چون نزدیک به ده سال را در عزلت و خلوت سپری کردم، پس از گذشتِ آن برایم به ضرورت اسبابی آشکار شد که نمی توانم آن ها را شمارش کنم. گاه با ذوق و گاه با علم برهانی و گاه نیز با قبول از روی ایمان که: انسان از بدم و دل افریده شده است. منظورم از قلب(دل)، حقیقت روح است که محل معرفت خدا محسوب می شود. نه گوشت و خون که مردار و حیوان در ان مشترک می باشند. بدن با سالم ماندن و عافیت به سعادت خود نائل می شودو بیماری آن موجب هلاکش می شود.