فهرست
- مقدمه
- متن اشعار حکایت
- خلاصۀ حکایت
- شرح حکایت
- حکایت عاشق شدن پادشاه بر کنیزک
- عاجز شدن طبیبان در معالجۀ کنیزک
- خواستن توفیق رعایت ادب و وخامت بی ادبی
- ملاقات پادشاه با طبیب الهی
- بردن پادشاه طبیب غیبی را بر سر بیمار
- خلوت طلبیدن طبیب از پادشاه جهت دریافتن مرض کنیزک
- دریافتن طبیب الهی رنج کنیزک را
- فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند
- بیان آنکه کشتن مرد زرگر به اشارۀ الهی بود
- خلاصه و تأویل این داستان
بخشی از مقدمه
در بین ترجمۀ کتاب اسفار و ترجمۀ کتاب فتوحات مکیه، که اولی در هفت مجلد به پایان رسید و دومی تا کنون قریب ده جلدی به کمند ترجمه کشیده شده و تعدادی انتشار یافته و تعدادی دیگر از آن یا در حال انتشار و یا در دست انتشار است، ناشر محترم -جناب آقای مهندس مفید- درخواست تحلیل و تأویل و تمثیل و تشریح داستانی از مثنوی معنوی و بیان تمثیل آن داستان را در پهنۀ عرفان و سلوک نمودند که هم تنوعی در انتشار ایشان، و هم رفع خستگی از ترجمۀ مداوم و متناوب مترجم شده باشد -اگرچه به عنایت اولیا احساس خستگی تا کنون نکردهام- لذا صلاح چنان دیدم نخستین داستان مثنوی را که به نام داستان پادشاه و کنیزک معروف است به شرح و تفصیل آورده و نکات سلوکی آن را متذکر گردم.
از متن کتاب
- لیک گفتی گرچه میدانم سِرت زود هم پیدا کُنَش بر ظاهرت
یعنی خداوند میفرمود: میدانم که در باطن راست میگویی، ولی آن را بر ظاهرت آشکار نما، یعنی به زبان هم بگو، نکتهای را که باید خوانندگان گرامی این همایون دفتر بدانند این است که خداوند با این که فرموده: «ادعونی استجب لکم= مرا بخوانید تا اجابتتان کنم ۶۰/غافر» ولی پس از آن فرموده: «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین= آنان که از خواندن من تکبر ورزند، به خواری به جهنم درون خواهند شد ۶۰/ غافر».