فهرست
مقدمه
- نور حق، خدای تعالی است
- مشکات، مصباح، زجاجه، شجره، زیت و نار
- قطب اول: بیان راز تمثیل و روشهای ان
- قطب دوم: بیان مراتب ارواح نورانی بشری
- بیان تمثیل آیهی نور
- معنای گفتهی رسول خدا (ص) که: «ان لله سبعین…»
بخشی از مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا نعمت دادی پس به کرم خویش بر آن بیفزای
ستایش خداوند را که فیضبخش نورها و گشاینده دیدهها و کاشف رازها و کنارزننده پردههاست. و درود بر محمد (ص) نور انوار و سید ابرار و حبیب و بشیر و نذیر خداوند جبار و قهار و نابود کننده کفار و رسوا کننده بدکاران، و بر خاندان و یاران نیک و نیکوکار او باد.
اما بعد، ای برادر بزرگوار که خداوند با درخواست خود تو را در جستوجوی خوشبختی بزرگ راهنمایی کند و آب عنایت خود را در عروج به اوج اعلا بر تو بتراود و به نور حقیقت دیده بصیرت تو را روشن گرداند و جایگاه تو را از ماسوای حق پاکیزه سازد. از من درخواست کردی که پرتوی از اسرار انوار الاهی را که مقرون به تأویل آیات قرآن کریم و اخبار روایت شده باشد بر تو بیفشانم، مانند گفته خداوند تعالی که: «الله نورُ السموات و الارض= خداوند نور آسمانها و زمین است-۳۵/نور». و معنای تشبیه آن به مشکات، زجاجه، مصباح، زیت و شجره و گفته پیامبر که گوید: «ان لله سبعین حجاباً من نور و ظلمه و انه لو کشفها لا حرقت سُبُحات وجهه کل من ادرکه بصره= خداوند را هفتاد پرده از نور و ظلمت است که اگر آنها را کنار زند، عظمت و اشراق وجه او هر بیننده را میسوزاند».
از متن کتاب
نکتهیی در بازگشت به حقیقت نور
اگر چیزی که خود و دیگری را میبیند سزاوارتر است تا به اسم نور خوانده شود، پس اگر چیزی به این وصف که خود و غیر خود را میبیند، برای دیگری نیز وسیله دیدن گردد، مسلماً شایستهتر و سزاوارتر به نام نور است از چیزی که منشأ اثر برای دیگر نیست. بلکه چنین چیزی روا و اولی است که چراغ نورافکن نامیده شود. به سبب نوری که بر غیر خود میافشاند. و این ویژگی در روح قدسی نبوی وجود دارد که به وسیله او، انواع معارف بر خلایق جاری میگردد و به این وسیله تعبیر معنای «سراج منیر» که خداوند، محمد (ص) را بدان نامیده است، شناخته میشود. در حالی که همه پیامبران چراغاند. و نیز عالمان، ولی تفاوت میان آنان غیر قابل شمارش است.
در بیان مثال: مشکات، مصباح، زجاجه، شجره، زیت و نار
و معرفت این امور نیازمند دو قطب است که میدان آنها تا حد غیر محدود گسترده است. لیکن من به رمز و اختصار به آنها اشاره میکنم:
اول: در بیان سرّ تمثیل و راز استفاده از آن و چگونگی ضبط ارواح معانی در کالبد مثالها و وجه کیفیت مناسب میان آنها و چگونگی موازنه میان عالم شهادت که طبیعت مثالها از آن گرفته شده و عالم ملکوت که ارواح معانی از آن فرود آمده، میباشد.
دوم: در بیان طبقات ارواح سرشت بشری و مراتب انوار آن که در ارواح بشر موجود میباشند. چه آن که این مثال موضوع را به بیان آن میکشاند.
بیان تمثیل آیهی نور
…روح حساس هر گاه به خاصیت آن بنگری، از روزنههایی چون چشمها گوشها، بینی و جز آن انوار آن به بیرون میتابد و درستترین مثال برای آن در عالم شهادت، مشکات است. ولی برای روح خیالی سه ویژگی را مشاهده خواهی کرد که عبارتند از:
اول: این روح از سرشت عالم سفلی و تار است. زیرا شیء به خیال درآمده دارای مقدار، شکل و جهات محصور و محدود است. نسبت به خیال کننده، دور یا نزدیک است. شأن روح تیره و تار که به اوصاف اجسام توصیف شده آن است که از تابش انوار عقلی محض که آن را از توصیف به جهات، مقدار، قرب و بعد، مبرا میکند، ممانعت میکند.