فهرست اجمالی
- قرن دوم طلیعهی تصوف
- بلخ، مهد تاریخ و تصوف خراسان
- تعالیم بودایی و تصوّف
- ابراهیم ادهم-بودا، اقتباسها و همانندهایِ داستانی
- تبار، در برزخ تاریخ و افسانه
- بیداری، در چهارده روایت
- گریز از خراسان
- یاران ابراهیم ادهم
- صمیمانه با خدا
- گریز از مردم (مردمگریزی)
- زن در نگاه و زندگی او
- فرزند، یکی داستان است پُر آبِ چشم
- نانِ حلال، زهد-کسب-توکل
- فتوّت و جوانمردی
- دولت فقر و …
- ذکر حدیث
- پایان عمر
- سلسله و طریقت
- او گفت:…
- الف. ابراهیم ادهم گفت:…
- اخلاص
- انسان کامل
- تفکر
- توبه
- دنیا
- زهد
- دعا
- شهرت
- شهوت
- تولّی و تبرّی
- جهاد با نفس
- خلوت
- حزن
- ورع
- ب. او را گفتند و او گفت: …
- اسم اعظم
- پیشه
- تفکر
- سکوت
- صبر بر جوع
- کسب صدق و عزلت
- مرتبهی شرف
پیوست یک
- داستان ادهم پینهدوز
پیوست دو
- «ابراهیم ادهم»های دیگر
بخشی از مقدمه
…شاه و سلطانی که در ابتدایِ حال، آتشی بر دل و جان بیتابش فتاد و «جامهی نجس دنیا (=عزت پادشاهی) را بینداخت و خلعتِ فقر درپوشید» و در اقلیم زهد و فقر یکی از پیشگامان و طلایهدارن و سرامدان تصوف خراسان گردید و به تعبیر مولانا «سلطانِ سلطانانِ داد» شد.
این نام نیک و حال بدیع در غالب تذکرهها و کتب مطرح تصوف با فضل و احترام بسیار آمده است و همچنین بسیاری از جلوهها و بارقههای دیگرِ احوال ذوق و زهدورزی وی نیز اساس کار زاهدان و صوفیان پس از وی قرار گرفته است که البته مجموعهی این وجوه برای شناخت این صوفیِ طلایهدار ضروری و درخور توجه و تأمل است.
از متن کتاب
قرن دوم، طلیعهی تصوف
بدون شک قرن اول هجری، قرنی درخشان و گرانبار در تاریخ بشریت بود. قرنی که با ظهور پیامبر مهر و رحمت، انسانیت در تابناکیِ خورشیدِ اسلام، حیات و مجدی جاوید یافت. اما لازمهی این حیات و مجد و توفیق، ایمان زلال و راهجویی به گفتار پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) بود که متأسفانه پس از آن که رسولِ مهربانی رخ در نقاب خاک کشیدند، کمکم غبارهای آز و خشم و قدرت آنچنان «مدینهالنبی» را فرا گرفت که شمشیرهای آخته بسیاری از آرزوها را به پستوخانهی اعتزال و انزوا و سکوت برد و از سویی اندک اندک کاروان زمان رخت به منزلگه قرن دوم افکند.
گریز از خراسان
سَفر، گاه روی دیگر سکهی گریز و ناگریزی است؛ ولی در گسترهی تصوف به فضیلت و ضرورت، و برای کسب تجربههای گرانبار توصیه شده است.
غزالی در کیمیای سعادت سفر را بر دو نوع میداند: یکی سفر ظاهر و دیگری سفر باطن؛ و پس از ترجیح سفر باطن، به ضرورت و جایگاه سفرِ ظاهر میپردازد و آن را بر پنج قسم بر میشمارد: سفر برای علم؛ برای عبادت؛ برای گریختن از چیزی که مشوّش دین باشد؛ برای تجارت و طلب دنیا و سفر برای تماشا و تفرّج.
نانِ حلال
زهد، کسب، توکل
در قلمرو باورهای ابراهیم ادهم، «لقمهی حلال» اصلِ زایندهی زهد و عبادات است. نانِ حلال به قلب و دل زاهد صدق و صفا میبخشد و او را از هر گونه شائبهی ناراستی و مکروه دور میدارد. اما این لقمهی حلال آسان نیز به دست نمیآید و گاه در عصر و جامعهی ناهموار حکمِ «سیمرغ و کیمیا» را دارد.
اول قدم در راه و رسم زهد، مراقبت از خورد و خوراک و حلالخواری است و مبادا خلوت زهد به طعمِ طعامِ ناروا آلوده شود. این دغدغه همچون باوری مشترک در بین زاهدان عصر آغازین زهد و عرفان شایع بوده است.