فهرست اجمالی
-
ولایع خاصه و عامه
-
فصل یازدهم
-
روح و بدن
-
فصل دهم
-
انسان کامل
- …(فاتحه الکتاب و حقیقت محمدیه)
- …(خلافت الاهیه)
- …(قیامت صغری، وسطی، کبری)
- …(وحدت تامه در قیامت)
- …
-
فصل هشتم
-
عالم مثال
- …(علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین)
- …(معنی و حقیقت)
- …(اسفار اربعه)
-
فصل ششم
-
جوهر و عرض
- …(عوالم جزئیه)
- …(غیب مطلق)
- …(حقایق موجودات عالم کبیر)
- …(انسان و اشیاء)
- …
-
فصل چهارم
-
فصل سوم
- …(ممکنات و ممتنعات)
- …(عالم غیب و عالم شهادت)
- …(ممتنعات و مجعولات)
- …(ماهیات)
- …(تجلیات)
- …
-
اعیان ثابته
-
وجود واجب
- (حقیقت واحده در علم)
- (علم واجب و عقل اول)
- (علم ذاتی و نفس الامر)
- …
-
فصل اول
- ان الوجود هو الحق (حقیقت وجود)
- …(وجود از جهت جوهر و عرض)
- …(وجود از جهت اعتبار)
- …(واسطه وجود و عدم)
- …(وجود از جهت مثل و ضد)
- …(ظهور وجود به صورت دو ضد)
- …(ظهور وجود به جمع بین نقیضین)
- …(تابعیت وجود ذات را)
- …(حقیقت واحده در وجود)
- …(علم به حقایق اشیاء)
- …
-
فصل دوم
-
علم واجب
- …(جوهر از جهت جنس)
- …(وجوب، امکان، امتناع)
- …
-
فصل پنجم
-
عوالم کلیه
- …(موجودات از جهت اسماء و مظاهر)
- …
-
فصل هفتم
-
کشف و شهود
- …(نقطه باء بسم الله)
- …(خالق و مخلوق)
- …
-
فصل نهم
-
حقیقت محمدیه
- …(ولایت عامه و خاصه)
بخشی از مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین والصلواه والسلام علی سیدنا محمد صلی الله علیه و آله الطاهرین و بعد چنین گوید بندۀ خاطی فانی محمد حسین الشهیر به فاضل تونی. که چون شرح کتاب فصوص الحکم تصنیف عارف کامل داود بن محمود قیصری ساوی از مهمترین کتب اهل عرفان است و عمده در فهم کتاب فصوص الحکم مقدماتی است که شارح در اول کتاب ذکر کرده و فهم بعضی از عبارات آن مشکل و محتاج به توضیح و بیان است لذا بر آن شدم که بر پارهای از عبارات مشکلۀ آن به نحوی که از اساتید عظام رحمهمالله شنیده یا از کتب اهل عرفان استفاده کردهام شرحی بنویسم، تا فهم آن کتاب بر قارئین محترم آسان گردد و در انجام این مقصود از خدا استعانت میجویم و این رساله را به نام تعلیقه بر شرح فصوص مسمی میسازم…
از متن کتاب
«ان الوجود هو الحق»
حقیقت وجود گاه به معنی مصداق قابل مفهوم است و در این صورت از آن به منشأ آثار و طاردِ عدم تعبیر میشود.
حققت وجود به معنی مذکور حقیقت واحدهای است که دارای مراتب مختلفه میباشد: مرتبهای از آن واجب است و مرتبهای ممکن، ممکن مرتبهای جوهر است و مرتبهای عرض. حقیقت وجود بدین معنی در نزد حکما زیاد استعمال شده است چنانکه میگویند حقیقت وجود اصل است و صاحب مراتب مختلفه. و گاه حقیقت وجود به حقیقت واجب تعالی اطلاق میشود و ما برای توضیح این معنی به ذکر مقدمهای میپردازیم…
«فی الجوهر و العرض…»
مراد شارح این است که جوهر و عرض در اصطلاح اهل عرفان و اصطلاح اهل حکمت از یکدیگر ممتاز است، چه جوهر در اصطلاح عرفا حقیقتی متبوعه است که عوارض و لواحق او را احاطه کرده است، و عرض حقیقتی است تابعه که به جوهر لاحق میشود، و وجود جامع بین جوهر و عرض میباشد چه وجود است که به صورت جوهر و عرض تجلی کرده پس چوهر مظهر ذات و اعراض مظهر صفات الهیه است و حقیقت جوهر همان ذات واجب است و ممکنات اعراض تابع ذاتند.
«و ما حجبه الا النشاه العنصریه»
یعنی انسان به حسب فطرت دارای تمام اشیاء است و سبب جهل انسان با اشیاء شواغل دنیویه و لذائذ حسیه است چه شواغل دنیویه حجاب است انسان را از ادراک حقایق اشیاء کما هی. و به هر اندازه که رفع حجاب کند به ریاضات و مجاهدات و متابعت شرایع حقه انوار علوم بر او فائض میشود و حقایق اشیاء بر او منکشف میگردد.