بسم الله الرحمن الرحیم
استاد صمدی آملی
آنچه در این متن عنوان گردیده به قلم یکی از مستمعین حضرت استاد مرقوم گشته و تصاویر و متن از سایت ahza و دیگر وبسایتها گردآوری شده است. این متن توسط حضرت استاد تایید نشده و دلنوشته های یکی از مستمعین با اخلاص ایشان میباشد. لذا ممکن است پاره ای از مطالب مطابق با واقع نبوده باشد و یا کاستی های در آن وجود داشته باشد.
دوران کودکی و نوجوانی استاد صمدی آملی
استاد صمدی آملی در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی در روستای خشواش از توابع آمل –در استان مازندران- در یک خانواده مؤمن و مقید قدم به جهان فانی گذاردند و دوران کودکی خود را در دامان پر مهر والدینی مذهبی پرورش یافتند؛ حضرت استاد صمدی آملی در مورد زادگاه و ایام طفولیت خویش اینطور مرقوم فرموده اند: “روستای قشلاقی ما به نام میخران از توابع بالا خیابان لیتکوه و روستای ییلاقی بنام چندر محله از توابع خشواش است. و این برادر کوچک شما از کودکی مقداری از ایام تابستان را در چندر محله خشواش به سر برده ام و تا حال ادامه دارد و در ایام جوانی هم سالیانی از بینجکری و چاپاداری (چار بیداری) هم برخوردار بودم و تا حدی از زجرهای پیران منطقه چشیده و با خبرم لذا ذوق جبلی ام مرا به این سوی سوق داده و می دهد”
رابطه عاطفی عمیقی بین استاد صمدی آملی و والده مکرمه شان برقرار بود؛ استاد صمدی آملی در همین رابطه این چنین فرموده اند: “بعد از اتمام پنجم ابتدایی وارد حوزه علمیه شدم. برای مادرم تحمل دوری من به جهت رفتن به حوزه بسیار سخت بود و روزی که می خواستم برای رفتن به حوزه خانواده را ترک کنم، ایشان به شدت متاثر گردیده بودند و به پهنای صورت می گریستند و من هم به همراه ایشان اشک می ریختم.” [۱]
اما این علقه و وابستگی عاطفی شدید مادر به استاد صمدی آملی نه تنها موجب این نشد که از رفتن استاد صمدی آملی به حوزه ممانعت آورند؛ بلکه بلافاصله بعد از اتمام پنجم ابتدایی و در عنفوان سنین نوجوانی او را با کمال میل برای خدمت به اسلام و مسلمین رهسپار حوزه علمیه نمودند. استاد صمدی آملی برای این مادر الهی احترام بسیار زیادی قائل هستند و بارها در محافل گوناگون فرمودند که این مادر حق عظیمی به گردن من دارد. به عنوان مثال استاد صمدی آملی فرمودند: “بنده پنجم ابتدایی را خواندم که راهی شدم برای طلبگی. پدر بزرگوار و مادر بزرگوار ما بر من حق بسیار دارند. پدر و مادر ما برای ما استکان و نعلبکی و دیگ و رخت و خواب و .. گذاشتند تا با خود به حوزه ببرم. برادر ما رختخواب را به دوش گرفتند. مادر ما خیلی گریه می کرد که دارم بچه ام را از خودم دور می کنم.”[۲] والده مکرمه استاد صمدی آملی در دی ماه سال ۱۳۸۱ به دیار باقی شتافت.
نام پدر استاد صمدی آملی مشهدی غلامعلی غلامی بود؛ ۳ سال بعد از تولد استاد صمدی آملی یعنی در سال ۱۳۴۵ هجری شمسی؛ مشهدی غلامعلی صاحب پسر دیگری شد که نام او را حجت الله گذاشتند؛ این پسر بعدها در سن هجده سالگی در عملیات والفجر ۶ در منطقه چیلات دهلران به کاروان شهیدان مفقود الاثر پیوست. دست تقدیر اینگونه رقم خورده بود که حجت الله به همراه اسکندر بهزادی -داماد خانواده– هر دو به شهادت برسند. برای مطالعه زندگینامه این شهید به کتاب سرداران غریب نوشته حضرت استاد صمدی آملی مراجعه بفرمایید.
استاد صمدی آملی همچنین برادر بزرگتری هم داشتند که در مورد وی فرمودند: “در ایام کودکی روزی با برادر بزرگترم در زمین کشاورزی مشغول به کار بودم. حرف از بزرگان عرفان بود و در مورد مقاماتشان صحبت می نمودیم. من دائما از برادرم می پرسیدم علامه حسن زاده چطور است؟! ایشان در چه جایگاهی است؟! برادر با لحنی پدرانه به من فرمود چرا آنقدر حرف این و آن را می زنی؟! خودت برو و به آن مقامات برس تا متوجه شوی.”
این تشر برادر بزرگتر به فرموده استاد صمدی آملی تاثیری شگرف را بر روح و جان شان بر جای گذاشت. این تاثیر به گونه ای عمیق بود که سرنوشت استاد صمدی آملی را بکلی متحول نمود.
استاد صمدی آملی از کودکی عطش شدید و علاقه وافری نسبت به مسائل روحانی و معنوی داشتند و در همین رابطه این طور می نویسند: “این کمینه بی مقدار یعنی داود صمدی را از دوران کودکی علاقه وافر به اخلاق نیکوی حضرت حاج آقا افتاده بود و مجذوب برخوردهای پدرانه او بودم؛ و این نعمت را خداوند در تابستانهای هر سال در روستای ییلاقی مان بنام چندر محله خشواش نصیب فرمود. و خاطرات شیرین من در مورد ایشان به سالهای ۱۳۴۸ هجری شمسی به بعد برمی گردد. منبر های جذاب ایشان در حسینیه باعث محله و نیز منبرهای سوزناک او در حسینیه و مسجد آملی محله و چندر محله و کپین ولویجان خشواش دلها را زیر و رو می کرد. یکی از مجذوبین اخلاق حسنه و الحان ممتعه او، این کمترین بود که هر روز مطالب و منبرها و روضه خوانی های او را حفظ می کردم و در همان سن ۸ – ۹ سالگی به منزل ییلاقی بر می گشتم و همبازی هایم را در اطاقی جمع می کردم و چادری را به عنوان عمامه بر سر می گذاشتم و چادری دیگر را به عنوان عبا بر دوش می نهادم و از رختخواب منزل منبری می ساختم و با مستمعین شلوغ همبازی ام، مطالب و روضه های منابر جا افتاده را به تاسی از الحان و آوای وی برای همسالانم بازگو می کردم که اینها گوشه ای از تاثیرات حالات او در امثال بود تا این که حاجی مرحوم در مرداد ماه سال ۵۳ در یک مجموعه ای ارزشمند هجده مرثیه از مراثی اهل بیت عصمت را به درخواست والد مرحومم مشهدی غلامعلی غلامی برایم مرقوم فرمودند که از تحفه های بهتر از جانم به لطف الهی در محضر آن تشرف دارم. و یکی از عوامل خدادادی طلبه شدن این کمترین، همین تاثیرات روحی و عمیق آن معشوق فرزانه در دل و جانم بود بود، لذا توفیق الهی رفیق این بی توفیق شد که بعد از گذشت ۳۱ سال از آن مرقومه، از زحمات خالصانه آن وجود مقدس سپاس و قدر دانی کنم”[۳]
معرفی اساتید
سه سال طول کشید تا استاد صمدی آملی جامع المقدمات را خوب بخوانند؛ حضرت استاد صمدی آملی از دیرباز با مرحوم دشتی -مترجم نهج البلاغه- رفاقت بسیار نزدیکی داشتند؛ به طوری که مقداری از ادبیات را نزد مرحوم دشتی خوانده اند؛ بعدها نیز فعالیت های پژوهشی علمی بسیاری را با ایشان انجام داده اند، منباب مثال در ترجمه نهج البلاغه با مرحوم دشتی همکاری داشتند.
علاوه بر مرحوم دشتی، استاد صمدی آملی از اساتید بزرگوار دیگری هم بهره برده اند که شاخص ترین آنها علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی و آیت الله صالحی مازندرانی می باشد؛ اما به فرموده حضرت استاد صمدی آملی؛ استاد اصلی حضرت علامه حسن زاده آملی بودند که علاوه بر تدریس علوم ظاهر و باطن رهبری استاد صمدی آملی را هم در مسائل عرفان عملی نیز بر عهده داشتند و دارند. طی وادی علم و عمل بدون استاد کتل طی کرده مقدور نمی باشد و توصیه همیشگی حضرت استاد صمدی آملی هم این است که طالب کمالات حتما در نزد استادِ توانایی؛ زانوی ادب بر زمین بزند.
در پایه های بالاتر استاد صمدی آملی علاوه بر این که خودشان مشغول تحصیل بودند برای طلبه های پایه پایین تر هم تدریس می فرمودند؛ در همین رابطه استاد صمدی آملی می فرمودند: “صرف میر، عوامل فی النحو، هدایه و صمدیه را برای عده ای تدریس کردیم. پیش می خواندیم و برای قبلی ها تدریس می کردیم.”[۴] این رسم بسیار زیبا که سابقاً در حوزه های علمیه وجود داشت هنوز هم کماکان دایر است.
استاد صمدی آملی از زمانی که طلبه شدند تا همین الان فعالیت های سیاسی دارند؛ دیدگاه های سیاسی استاد صمدی آملی از ابتدای نوجوانی تاکنون کاملا روشن و مشخص بوده است. استاد صمدی آملی سربازی مخلص برای حضرت امام خمینی و زحمت کشیده و خون دل خورده ای برای به ثمر نشستن انقلاب بودند. به طوری که در کوران انقلاب یعنی سالهای ۵۴ و ۵۵ در زمینه پخش اعلامیه و تظاهرات و … حضوری فعال داشتند.
استاد صمدی آملی و دوران مبارزات انقلاب و جنگ تحمیلی
استاد صمدی آملی در آن ایام با شور جوانی خویش به پخش اعلامیه های امام مبادرت می ورزیدند و این امر را وظیفه ای شرعی برای خودشان می دانشتند. شرکت در تظاهرات با آن شور و شعور عهد شباب خاطرات نغز و شیرینی را برای استاد صمدی آملی باقی گذارده است.در یکی از این خاطرات می فرمودند: “جوانی کم سن و سال بودم. در تظاهرات شرکت می کردم و گاهی که تظاهرات به اوج خود می رسید برای حفظ جان با کیسه های شن و الوار و تیرآهن ها برای خود در سویی از خیابان سنگری می ساختیم….. در آن ایام با آن شور و قوت جوانی تیرآهن های بزرگ را یک تنه جا به جا می کردیم و احساس خستگی چندانی به ما دست نمی داد.”
استاد صمدی آملی عاشقی دلبسته بودند که به مقتدای خود امام راحل، خمینی کبیر، عشق می ورزیدند و دائما از ایشان برای استقامت و جهاد الهام می گرفتند. و مردم را با آرمان های رهبر کبیر انقلاب آشنا می کردند و خودشان به این آرمان ها و پرچمدار این آرمان ها دلبستگی تام داشتند. بعد از بازگشت امام از پاریس؛ استاد صمدی آملی به همراه برادرشان بارها به زیارت امام در منزلشان مشرف شدند تا از برکت وجودی امام بهره مند شوند. در طول تمام این سالیان استاد صمدی آملی حامی انقلاب و امام بودند و از هر چه که داشتند در راه حفظ این شجره طیبه دریغ نورزیدند.
فعالیت های سیاسی استاد صمدی آملی منحصر به قبل از انقلاب نبود، استاد صمدی آملی ۸ سال تمام در جبهه های حق علیه باطل حضوری مؤثر داشتند و خود را از ابتدا تا پایان جنگ وقف اسلام و مسلمین نمودند. در جبهه ها استاد صمدی آملی با برگزاری جلسات متعدد درسی به احیای علمی رزمندگان مبادرت می ورزیدند و آن ها را در کنار جهاد اصغر متوجه جهاد اکبر می نمودند. استاد صمدی آملی که به تعبیر حضرت علامه حسن زاده آملی دارای نوای داودی می باشند. با صدای دلنشین خود هر هفته جلسات دعای کمیل و ندبه و زیارت عاشورا و دعای توسل را برای رزمندگان برگزار می نمودند.
جلسات دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه استاد صمدی آملی با سوز و گداز عجیبی همراه بود که فضای جبهه ها را ملکوتی می نمود. استاد صمدی آملی می فرمودند: “افراد طالب کمال و مشتاق علمی در جبهه ها بودند که با جدیت مباحث را دنبال می نمودند و سؤالات شرعی خویش را می پرسیدند و حتی آن چنان متعبد به ظاهر شرع بودند که در اوج زمستان در سرمای شدید برای غسل واجب خود را به آب یخ زده می انداختند. استاد صمدی آملی جلسات متعددی را در جبهه ها برگزار می نمودند تا به رسالت طلبگی خویش جامه ی عمل بپوشانند. برای مثال استاد صمدی آملی می فرمایند: “در صیلاویه روزی ۳-۴ کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آنها در نظام تکوین می ماند”[۵]
استاد صمدی آملی در جلسات متعددی که در جبهه ها برگزار می نمودند علاوه بر مسائل شرعی و احکام به مسائل اعتقادی رزمندگان عنایت ویِژه ای داشتند و با صبر و حوصله به شبهات و سؤالات رزمندان پاسخ می دادند و برای آنها از اسرار دین و حقایق ناب اسلام محمدی می گفتند. جالب است بدانیم که حضرت استاد صمدی آملی مباحثی مانند کتاب عظیم الشان لقاءالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را برای رزمندگان علاقه مند تدریس می نمودند. یکی از افسوس هایی که استاد صمدی آملی الآن می خوردند این است که جلسات درس و بحثی که در جبهه ها داشتند به صورت مکتوب یا مضبوط ثبت نشده است.
استاد صمدی آملی فرمودند: “قبل از عملیات کربلای ۴ خوابی دیدم. در آن رویای صادقه دیدم که عملیات شکست می خورد و تمام دوستانم را که قرار بود شهید شوند در آن خواب دیدم. پس از بیداری آن را با فرماندهان مطرح نمودم اما موفق نشدم به استناد یک خواب جلوی عملیات را بگیرم و این امری ناشدنی بود. در فاصله بعد از خواب تا شروع عملیات دوستانم را می دیدم که با من هستند و چند روز دیگر شهید خواهند شد و من از پر کشیدنشان مطلعم اما نمی توانم زبان باز کنم و به آنها ماجرا را بگویم…. استاد صمدی آملی می فرمودند آن ایام مرا پیر کرد و بسیار بر من سخت تمام شد و …”[۶]
استاد صمدی آملی با لباس خاکی بسیجی به همراه عمامه در جبهه ها حضوری پر رنگ داشتند و با این که علاوه بر تبلیغ و رزم؛ کارهای مهمی را در پرونده حضورشان در جبهه دارند اما تمایلی ندارند تا بر زبان و قلم جاری شود که این نشان از کف نفس استاد صمدی آملی می باشد. برای مثال استاد صمدی آملی در جلسات محرمانه ای که برای عملیات کربلای ۵ توسط فرماندهان ارشد لشکر ۲۵ کربلا برگزار می شد؛ حاضر بودند. علاوه بر این، چند روز پیش از شروع عملیات کربلای ۵ به همراه فرماندهان برای شناسایی منطقه عملیاتی عازم شدند. [۷]
خاطرات بسیار زیبایی از استاد صمدی آملی و جهادهایشان وجود دارد؛که بعضی از آنها ثبت و ضبط گردیده و برخی نگردیده است؛ به طوری که در همین رابطه می فرمایند: “مجموعه خاطراتم را در حدود بیست نوار ضبط کرده ام و الان پشیمانم که چرا تمام خاطراتم را ضبط نکرده ام. گمان می کردم شاید ضرورتی به گفتن و نوشتن بعضی خاطرات نیست اما الان پشیمانم که متاسفانه خیلی از خاطرات در ذهنم نمانده است. در صیلاویه روزی ۳-۴ کلاس برای رزمنده ها داشتیم و حیف که ضبط نشد. اگر چه همه آن ها در نظام تکوین می مانند. الان یک حسرتی بر من مستولی است که ای کاش در ایام دفاع مقدس فقط کاغذ و قلم در دست می گرفتم و آنچه که پیش می آمد و مشاهده می کردم، می نوشتم! زیرا به دست گرفتن اسلحه و بعضی امور دیگر را، دیگر عزیزان هم انجام می دادند و ضرورتی برای من محسوب نمی شد ولی ثبت خاطرات خود و دیگران بسیار مهم بود. علی ای حال دریایی از خاطرات گوناگون در ذهن دارم ولی هنوز از گفتن بسیاری از آنها راجل و عاجزم”[۸]
استاد صمدی آملی در یکی از خاطراتشان می نویسند: “یک شب بچه های تخریب چی در منطقۀ زبیدات، هنگام خنثی کردن مین ها با مین هایی مواجه شدند که ضامن هایشان کشیده نشده بود و آماده انفجار نبودند. در زیر یکی از مین ها برگه ای را پیدا کردند که به بنده هم نشان دادند. در آن برگه یکی از عراقیها به فارسی نوشته بود: « برادران عزیز ایرانی! ما جزو شیعیان عراق هستیم و ما را به زور سرنیزه و تهدید، به جنگ در مقابل شما آورده اند. این تنها کمکی بود که می توانستم به شما بکنم و این را بدانید که اگر حمله کنید، ما آمادۀ پیوستن به شما هستیم»” [۹]
استاد صمدی آملی در یک خاطره دیگر این طور فرمودند: “برخی از کسانی که در جبهه ها در مسیر سعادت قرار گرفتند و به فیض عظیم شهادت نائل شدند، کسانی بودند که قبل از پیروزی انقلاب در مسیر درستی نبودند و جزو جوان های لاابالی خیابانها بودند. جوانی داشتیم که قبل از انقلاب هر چه از دستش بر می آمد، انجام می داد. چنان انقلاب درونی در او ایجاد شد، که شهادت جزو اصلی ترین و بالاترین آرزوهایش شده بود. نهایتاً هم به آرزوی خودش رسید. سابقه و پیشینه ی شهید شیرسوار، فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) لشکر ۲۵ کربلا را در دوران طاغوت مشاهده کنید. ببینید ایشان به عنوان یک جوان در کدام وادی قرار داشت. به جبهه آمد و تحوّل عجیبی در او پیدا شد. ایشان خیلی بانشاط بود. این شهید عزیز با شهید بلباسی هر دو از یک شهر اعزام شده بودند؛ اما شهید بلباسی همیشه گریان بود و ایشان دائما خندان. یکی در قبض و دیگری در بسط. شهید بلباسی هی ناله می زد و می گفت: « فردای قیامت پیش حق متعال چه کنیم؟ » ایشان می گفتند: «خدا غیر از ما چه کسی را دارد؟!» شهید شیرسوار در فاصله ی هزار متری مقرّ گردان امام محمد باقر(ع)، در هفت تپه، چاله ای کنده بود و می رفت آنجا عبادت می کرد و می گفت: « این چاله، چاله ی عشق ماست». وقتی عراقی ها آمدند و مقرّ گردان امام محمد باقر(ع) را بمباران کردند، ایشان داخل چاله مشغول عبادت بود. یکی از بمب های خوشه ای تا چاله ی عشق شهید شیرسوار رفته بود و آنجا افتاده بود. نهایتاً شیرسوار دشت عباس و والفجر ۸ و والفجر ۶ و کربلای ۱ و بدر در محل عبادتش، در فاصله ی هزار متری از مقرّ گردان به شهادت رسید” [۱۰]
در خاطره دیگری استاد می فرمایند: “در شب عملیات والفجر ۸، سید بزرگواری بود که به جای اسلحه، یک چوبدستی برداشت! علت را پرسیدم، گفت: «با خودم عهد کرده ام بروم و از عراقی ها اسلحه بگیرم ! » اتفاقا همین طور هم شد. به یکی از سنگرهای عراقی رفته بود و از دست یکی از آن ها اسلحه گرفته بود!” [۱۱]
استاد صمدی آملی از مباحثه های طلبگی خویش در جبهه های نبرد هم؛ خاطرات شیرینی را بیان می دارند. برای مثال استاد صمدی آملی می فرمایند: “در حین آموزش نظامی مشغول خواندن “مغنی اللبیب” بودیم و با شهید حمید زاده امیر کلائی در حال مباحثه بودیم که خبر سقوط خرمشهر به ما رسید”
مثنوی نجوا با شهیدان ایشان مثنوی حزن آوری است که به بیان قسمتی از خاطرات جبهه استاد صمدی آملی می پردازد. در این مثنوی استاد صمدی آملی اسامی شهرها و لشگرها و گردانهای لشگر ۲۵ کربلا و همرزمانشان را به طرزی بسیار دلنشین در قالب شعر بیان نموده اند. قسمتی از این مثنوی:
ای عزیزان عقده دل وا کنم
با شهیدان خدا نجوا کنم
تحفه ای از بوستان دوستان
همچو طوطی هدیه از هندوستان
از صمیم دل سخن آغاز کن
قلب خود با یاد یاران ساز کن
یاد سیداویه و بزم طرب
رزم های دوستان در نیمه شب
اشک ها از چشم ها سیلاب بود
نخل ها از اشک ها سیراب بود
صوت نخلستان و یا رب در نهان
مثل یاد طوطی از هندوستان
زالپور و آن نماز های شبش
یاد خلوت ذکر یارب یاربش
از عزیز دیگری یادی کنم
جمشید نائیجیان نامی برم
آن عزیز دیگرم درویش بود
باز گویم نام او آویش بود
آه درویشان عزا داری کنید
بهر یارانم شما زاری کنید
مسلک مولای درویشان علی
مسلک این جمله هم کیشان همی
آه یاران گریه و زاری کنید
قلب ها از عقده ها خالی کنید
باز گویم مثنوی جبهه ها
جمع میکردیم پاره پاره ها
کربلای چار با اروند رود
صحنه های کربلا را می نمود
صحنه ایثار و ایمان و وفا
آمبولانس و جسم های با صفا
یک به یک پر می کشیدند سوی او
چهره حق در تجلی رو به رو
یاد سردار عزیز جبهه ها
نور چشم گردان مالک ما
آن نترس بیشه جنگ و جهاد
در کمر محکم کمربند می نهاد
یعنی بابایی جانباز صبور
ای مالک اشتر در بدر و تبور
خط شکن در حمله والفجر هشت
حیرت از رزمش جمال کوه و دشت
یادی از کربلای پنج کن
دل به یاد دوستان در رنج کن
یادی هم از حمله خیبر کنم
فتح خیبر باز هم تکرار شد
استاد صمدی آملی با این که جنازه صد ها جوان در خون غلتیده را حمل نموده و خود نیز در حقیقت جانبازی شیمیایی است که از بمباران های شیمیایی آن ایام آثاری را در جانشان به یادگار حفظ نموده اند. اما دستی غیبی استاد صمدی آملی را در طول این هشت سال نبرد؛ همواره را از گزند آسیب ها در امان نگه می داشت در صورتی که به اعتراف سرداران بزرگ جبهه مانند سردار شالیکار و سردار قربانی و … استاد صمدی آملی بارها در خط مقدم و در کوران درگیری ها مردانه جنگدیدند؛ به طوری که استاد صمدی آملی در یادواره شهدای خشواش سال ۱۳۹۰ در جمع زائران شهدا و بزرگان جنگ و جهاد به بیان خاطره ای در همین رابطه پرداختند. استاد صمدی آملی فرمودند: “در آن ایام سؤالی در ذهن ما بود که چرا مجروح نمی شویم یا شهید نمی شویم… این سؤال برای من بود. بعد از چندین سال؛ سؤال ذهن ما حل شد. علامه حسن زاده آملی فرمودند تمام هشت سال جنگ، شما را زیر نظر داشتم”
استاد صمدی آملی شخصیتی است که این چنین توجه حضرت علامه را به خود جلب کرده به طوری که او را ۸ سال تحت نظر بگیرد و با دعای خویش او را حفظ نماید. به راستی اهل باطن می دانند در باطن افراد چه می گذرد و امثال علامه حسن زاده می دانند که چه کسانی می باید پرچم داران عرفان و فلسفه باشد و نفوس مستعد را برای رسیدن به مقامات الهی تربیت نماید.
استاد صمدی آملی بعد از پایان جنگ تحمیلی
استاد صمدی آملی بعد از جبهه ها خود را متوجه مهمترین نیاز کشور یعنی علم نمودند. در همین رابطه استاد صمدی آملی می فرمودند: “بعد از جبهه عهد کردم خودم را وقف این مردم نمایم.” و می فرمایند: “بعد از جنگ به حقیقت تصمیم گرفتم که کارگر این مردم باشم. به راستی کارگری این مردم کمالی است که هر کسی به آن نمی رسد و این کارگری در حقیقت اطاعت از فرمان خداست که فرموده به خلقم مهربانی و نیکی و خدمت کنید.”[۱۲]
استاد صمدی آملی شخصیتی است که خودش را وقف این مردم نموده و از همه هستی خویش در این مسیر پر زحمت مایه گذاشته است یکی از شاگردان و ارادتمندان به استاد صمدی آملی می گفت: “به یاد دارم که یک روز در ۳ شهر مختلف پای منبر ایشان نشستم.”استاد صمدی آملی رنج این سفرها را به جان می خرند تا شاید جان مستعدی را بیدار نمایند و به راه بیاورند.
جلسات درسی استاد صمدی آملی در سراسر ایران برگزار می شود و بسیاری از آن ها ضبط و ذخیره گردیده است که گنجینه بسیار گرانقدری از معارف الهی را ایجاد نموده است. هزاران ساعت سخنرانی علمی در زمینه های مختلف اعم از اصول و فقه و منطق و فلسفه و عرفان و تفسیر و هیئت و طب و … حاصل جهاد بی وقفه استاد صمدی آملی در سنگر علمی می باشد. عمدتا اوقات حضرت استاد صمدی آملی با مطالعه و تحقیق و تدریس و تالیف سپری می شود که حاصل زحماتشان در قالب صدها جلسات ضبط شده و چندین جلد کتاب و رساله در اختیار مشتاقان در رشته های گوناگون علمی قابل دسترسی است.
استاد صمدی آملی قسمت اعظم عمر گرانمایه خویش را صرف شرح و تفسیر آثار گرانقدر حضرت علامه حسن زاده آملی نموده اند تا این بزرگمرد کم نظیر را به جهانیان بشناسانند و همگان را از سفره علوم و معارف ایشان بهره مند نمایند. استاد صمدی آملی ماهی است که خود را پشت خورشید حضرت علامه حسن زاده آملی مستور نموده اند و جز از مولای خود حرفی نمی زنند و حتی آثار علمی خویش را در قالب شرح آثار استاد عظیم الشانشان به نفوس شیقه تقدیم می کنند. استاد صمدی آملی با پنهان نمودن خودشان در پس خورشید وجود حضرت علامه حسن زاده آملی ادب شاگردی را به بهترین نحو به جا می آورند و خودشان را ریزه خوار سفره معارف استادشان می دانند.
حضرت استاد صمدی آملی می فرمودند: “اگر ما دست از پا خطا کنیم و در جلسات درس بخواهیم مطلبی بگوییم یا کاری کنیم که مطابق هوای نفس ما باشد و برای خودمان باشد؛ حضرت علامه گوش ما را می کشند.”[۱۳]
استاد صمدی آملی می فرمایند: “آقا (علامه حسن زاده آملی) شبانه روز، بنده را چک می کنند. من مطلقا در شبانه روز در دید و منظر هستم. یک قدم اگر اشتباه برداریم می سوزیم. ظاهر و باطن و گذشته و آینده من معلوم است….”[۱۴]
استاد صمدی آملی می فرمایند: “الحمدلله که نه نان داریم و نه روغن و نه دندان. آقا (حضرت علامه حسن زاده آملی) همه را از ما گرفتند.”[۱۵]
آثار علمی استاد صمدی آملی
استاد صمدی آملی بزرگمردی است که در علوم بسیاری به درجه استادی رسیده اند و آثارشان گواه این مدعاست. استاد صمدی آملی در زمینه های منطق و فلسفه و عرفان و هیئت و ریاضیات و طب و شعر و تفسیر و فقه و اصول و علوم غریبه و … آثار گرانسنگی را از خویش به یادگار گذاشته اند. به گوشه کوچکی از این آثار اشاره ای اجمالی می نماییم:
- تدریس تمهید القواعد
- تدریس نصاب الصبیان
- تدریس کشف المراد
- تدریس منظومه حاجی سبزواری
- تدریس بدایت الحکمه
- تدریس نهایت الحکمه
- تدریس نفس شفا
- تدریس اسفار
- تدریس اشرات و تنبیهات
- تدریس جواهر کلام
- تدریس اصول فقه
- تدریس دروس هیئت و نجوم
- تدریس فصوص
- تدریس لمعه
- تدریس مباحث امامت و ولایت
- تدریس مباحث سیر و سلوک عملی
- تدریس مباحث منطق
- تفسیر قرآن
- تفسیر ادعیه و ده ها کتاب و موضوع دیگر
گوشه ای از شرح های استاد صمدی آملی بر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی به گوشه ای از این شرح ها به اجمال اشاره می نماییم:
- شرح دفتر دل
- شرح قصیده ینبوع الحیوت و ترجمه
- شرح رساله انسان در عرف عرفان
- شرح بسم الله الرحمن الرحیم
- شرح (شرح فص حکمت عصمتیه فی کلمت فاطمیه)
- شرح نهج الولایه
- شرح (انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه)
- شرح رساله رتق و فتق
- شرح رساله زبرجدیه
- شرح دوره کامل دروس معرفت نفس
- شرح گنجینه گوهر روان که ادامه دارد.
- شرح گوشه ای از رساله لقا الله
- شرح عیون و سرح عیون مسائل نفس
- شرح مراتب طهارت
- پیرامون حضور و مراقبت
- شرح رساله نور علی نور که ناقص است
- پیرامون انسان و قرآن
- شرح رساله قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند
- شرح رساله صد کلمه در معرفت نفس و…
اینها فقط گوشه کوچکی از آثار استاد صمدی آملی می باشد. عزیزان می توانند به DVD های ضبط شده از سخنرانی های استاد صمدی آملی مراجعه کرده و لیست بلندبالا و تعداد جلسات را از آنجا جویا شوند.
استاد صمدی آملی می فرمایند: “بهترین زنگ تفریح انسان این است که برود در کتابفروشی و گردشی کند”. این جمله ای است که میزان تشنگی استاد صمدی آملی را به خوبی نشان می دهد؛ این است که استاد صمدی آملی می گویند: “ای کاش ده هزار سال عمر داشتم و اسرار و آیات را زیر و رو می کردم.” [۱۶]
فعالیت های اجتماعی و سیاسی استاد صمدی آملی بعد از جنگ
استاد صمدی آملی، داغ دیده ای است که برادر و داماد و اکثر دوستان خویش را در راه اسلام از دست داده است. و بارها به توسط شهدا در خواب و بیداری بشارت شفاعت دریافت نموده است. استاد صمدی آملی خود را روضه خوان شهدا می دانند و عمدتا دعوت هایی که از استاد صمدی آملی برای یادواره شهدا می شود را با جان و دل به احترام شهدا اجابت می نمایند؛ بسیار سخت است که انسانی شاهد شهادت دوستان خویش در طول ایام انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باشد و دم برنیاورد. گریه ها و روضه خوانی های استاد صمدی آملی برای شهیدان بسیار تاثیرگذار و غمبار است که ناشی از داغ صدها لاله در خون تپیده می باشد.
استاد صمدی آملی متولی سه شهید گمنام می باشند و شاید یکی از دلایل این مساله برادر مفقود الاثرشان باشد. این شهیدان عزیز به تعبیر استاد صمدی آملی امامزادگان عصر حاضر هستند. حضرت استاد صمدی آملی می فرمایند: “تپه ی نورالشهدای خشواش آمل قبل از انقلاب مرکزی برای فساد زن ها و مردهای کلاش بود. چراغ زنبوری برمی داشتند و می رفتند آنجا قمار بازی می کردند. آنجا محلی برای شرابخواری بود. بعد از تدفین سه شهید گمنام در تپه ی نورالشهداء، آقای ۵۰ساله ای که اصلا در وادی انقلاب نیست، آمد پیش من و در حالی که زار زار گریه می کرد؛ گفت: «آقا من قبل از انقلاب خواب تپه ی نور الشهدا را دیده بودم. حالا که شما شهدا را دفن کردید؛ آن خواب به یادم آمده است». با توجه به این که این مرد شخصی انقلابی نیست؛ کسی نمی تواند بگوید خودشان دارند نان در روغن می ریزند. این آقا کسی است که صرفا مشغول کار و زندگی خودش است. این خواب را زمانی دیده بود که خبری از انقلاب نبود و این نقطه محل تجمع افراد فاسد بود. خوابش از این قرار بود: گفت: «من در خواب دیدم روحانی نورانی که عمامه ی مشکی بر سر داشت، در بالای تپه آمد و شروع کرد به حفر سه تا قبر و سه تا شهید در آن جا دفن کرد. بعد دیدم از بالای تپه، خون مثل سیل جاری شد و ایشان خون ها را با بیل جوب بندی کرد و همه ی تپه را با خون آبیاری کرد. رفتم جلو گفتم آقا چه می کنی؟! گفت می خواهم با خون اینجا را آبیاری کنم تا نورانی شود. بعد ها که انقلاب اسلامی صورت گرفت و تصاویر حضرت امام ره از رسانه ی ملی پخش شد؛ این مرد تازه متوجه شده بود که آن سید روحانی که قبل انقلاب در خواب دیده حضرت امام خمینی ره بوده است” [۱۷]
استاد صمدی آملی می گویند: “انقلاب دوم امام مهمتر از انقلاب اول ایشان بود… تفسیر سوره حمد امام خمینی و نامه ایشان به گورباچوف حاوی نکات و مسائل بسیار مهمی بوده است که زمینه را برای احیای فلسفه و عرفان اسلامی به خوبی مهیا نموده است.” استاد صمدی آملی بارها به مطالعه کتب امام خمینی سفارش می نمودند و خودشان نیز از این کتب بهره وافر برده اند و بعضا به شرح آنها پرداخته اند. جا دارد به بیان خاطره ای در این زمینه بپردازیم. استاد صمدی آملی می فرمودند: “پس از چاپ شدن دیوان اشعار امام خمینی آن را تهیه نمودم و به محضر حضرت علامه حسن زاده آملی تشرف یافتم. حضرت علامه از بنده راجع به کتابی که همراهم بود پرسیدند. عرض کردم دیوان امام است. علامه کتاب را تورق نمودند و فرمودند دیوان امام، امام دیوان هاست.” این تعبیر حضرت علامه بسیار پر رمز و راز است. ذوق عرفانی و فلسفی امام موجب شد تا راه برای فعالیت های عرفانی بزرگان دیگر فراهم گردد و این همه آثار فلسفی عرفانی بعد از انقلاب را ما مدیون حضرت امام می باشیم.
استاد صمدی آملی بعد از ارتحال امام هم دائما حامی رهبر عظیم الشان انقلاب امام خامنه ای بوده اند و در مواقع حساس بارها و بارها به حمایت از این بزرگمرد الهی پرداخته اند. در کوران فتنه ها مانند فتنه سال ۸۸ جزو پیشگامان حمایت از مقام ولایت بوده اند. جلسات صوتی این حمایت های جانانه در سطح اجتماع به وفور یافت می شود. به عنوان مثال می فرمایند: “مراقب باشید. مسئولیت ما بسیار سنگین است چه در برابر حکومت و چه در برابر شهدا و … دنبال رهبر بزرگوارتان باشید. الحمدلله سید بزرگواری است که می خواهد پاک باشد. هر کس می خواهد دست کج یا ناپاک باشد؛ باشد! شما این گونه نباشید. اگر دسیسه شود و این آقا (رهبر) را از شما بگیرند چه بکش بکشی شود و بدتر از افغانستان می شود.”[۱۸]
روحانیون حقیقی دلسوز ترین اقشار به حال اجتماع هستند و خودشان را وقف اصلاح مفاسد اجتماع می کنند. استاد صمدی آملی عزیزی رنجدیده و خون دل خورده است که دلی پر از خون و دهانی پر از آه از دست این اجتماع روزیشان شده است. استاد صمدی آملی می فرمایند: “انحراف یک دختر جوان بیشتر از شهید شدن شهدا دل انسان را می سوزاند. فسادهای اجتماعی، دل جبهه دیده ها را پاره پاره کرده است. این وضعیت باید به نحوی حل شود. مسئولین بنشینند و تصمیم هایی اتخاذ کنند. گفتند: « ضرورت ندارد دخترها چادر سر کنند، مانتو هم حجاب است!» حالا هم کم کم تمام موهای سر دختران ظاهر شده است. قتلگاهی برای دختران درست شده است. روز به روز انحرافات بیشتر می شود. اینها کی قرار است حل شود؟! با دست خودمان داریم دخترها را زنده به گور می کنیم، این گور، گور فساد است و بدتر از زنده به گور کردن نوزادان دختر در زمان جاهلیت است. تا کی، کار امروز باید به فردا موکول شود؟! بهترین سرمایه ی عمر یک پدر و مادر، دختر و پسر اوست، این سرمایه دارد از بین می رود. بسیجیان، سپاهی ها و خانواده های شهدا! من و شما نباید آلوده بشویم. حفظ حریم دین خدا وظیفه ی ماست. این مهم ترین خدمتی است که ما می توانیم در حق این کشور و نظام انجام دهیم. در مسیر دین خدا باشید و پاک زندگی کنید! حق نداریم بگوییم دیگران گمراه شده اند، پس ما هم گمراه بشویم. مدافع انقلاب باشید و در میدان های مختلف حاضر باشید.” [۱۹]
سیره عرفانی – اخلاقی استاد صمدی آملی
استاد صمدی آملی عارفی اهل باطن است که در عین حال هیچ گاه از ظاهر غفلت نورزیده اند؛ راه استاد صمدی آملی و سلسله اساتیدشان از درویشان و صوفی مسلکان ناصاف جداست و در توصیه به جویندگان کمال می فرمایند: “شعائر اسلامی را حفظ کنند. خانمهای گرامی با پوشش و حجاب قرآنی که همان چادر است باشند و با اجازه شوهر از منزل بیرون روند و در اجتماع و درس ها حاضر شوند و آقایان هم با چهره اسلامی به خصوص محاسن و با مراعات حداقل دستور شرعی باشند که به چهره پیغمبر و آل طاهرینش باشند که ظاهر و باطن خود را مطابق ظاهر و باطن دین خدای تعالی قرار دهند و بدانند که دین خدا ناموس خداست و حرمت ناموس الهی را نگهدار باشند.. ” [۲۰]
حضرت استاد صمدی آملی شخصیتی متعبد و متشرع است که سالکین الی الله را به سه اصل اساسی توصیه می نمایند. استاد صمدی آملی توصیه دائمیشان به سالکین کوی دوست این است که “عزیزان ! ۱- انجام واجبات ۲- ترک محرمات ۳- کسب حلال. را هرگز فراموش نکنید و در همه امور راه اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط را در پیش بگیرید و با اخلاق اسلامی و سعه صدر باشید تا طی طریق نمایید.” [۲۱]
توصیه و تاکید همیشگی استاد صمدی آملی بر توحید و ولایت است و این دو اصل را برای رسیدن به کمالات لایق انسانی کافی و وافی و لازم و واجب می دانند. می فرمایند تمام حرف زیر سر همین دو کلمه است. ۱- توحید ۲- ولایت و ولایتی جز ولایت علی و اولاد معصومش آیا ولایت است؟!
استاد صمدی آملی می فرمایند : “ولایت مطلقه تنها از آن علی اعلی عالی است و پس از او به فرزندان معصومش رسیده است و خاتم ولایت مطلقه حضرت بقیه الله الاعظم می باشند.”[۲۲] استاد صمدی آملی معتقد هستند که ولایت مساوق با توحید است. یعنی ولایت همانند توحید در تار و پود عالم سریان دارد. و عالم همه از کانال ولایت مرزوق حق متعال می باشد. توحید و ولایت را می باید به ظرافت خاصی از دیدگاه عرفانی بررسی نمود که اینجا مجال بحثش نیست.
حضرت استاد صمدی آملی راه رسیدن به مقامات عالیه را توسل و تمسک به دامان این انوار الهی می دانند و تولی و تبری را وجه تمایز بین مؤمن و غیرمؤمن می دانند. دعاهای توسل و زیارات عاشورای استاد صمدی آملی در جبهه های حق علیه باطل و همچنین بعد از جبهه ها تاکنون، بسیار شنیدنی و شیرین است. ده ها جلسه صوتی ضبط شده از این جلسات در دسترس عموم قرار دارد که الحق و الانصاف تار و پود انسان را متحول و منقلب می کند. اشک های استاد صمدی آملی در غم و سوگواری سیدالشهداء علیه السلام و محرم ها و سخنرانی ها و منبر های استاد صمدی آملی خاطرات بسیار شیرینی را برای دوستداران شان زنده می نماید. استاد صمدی آملی دلسوخته ای هستند که خود را خادم و غلام درگاه علی و اولاد او علیهم السلام می دانند و عمری با دشمنانش در جبهه ها و بعد از جبهه ها جنگیدند و تبری را عملا به جهانیان نشان دادند و سیره استاد صمدی آملی در جبهه ها برای اثبات این مطلب کافی و وافی است و نیازی به نقل قول از مطالب بسیار فراوان استاد صمدی آملی نیست.
استاد صمدی آملی مرد کاری است که سالیان درازی را به انجام فعالیت های کشاورزی پرداختند و از حاصل دسترنج و عرق خویش بهره مند گردیدند. در عین حالی که در قله علم قرار دارند و از جان خویش در راه علم مایه گذاشته اند از کار و عرق جبین ریختن هم غافل نبوده اند. این روش سیره ائمه معصومین علیهم السلام است که این شاگرد مکتب آن اولیا به آن تاسی نموده است. استاد صمدی آملی می فرمودند: “بنده پانزده سال مداوم بر روی زمین کشاورزی کار کردم.”[۲۳]
ایشان شخصیتی است که با تاسی از امیرالمومنین امام علی علیه السلام عرق جبین و کد یمین را برای کسب درآمد حلال نوعی جهاد فی سبیل الله می دانند و خودشان سالیان درازی به این کار اشتغال دارند. استاد صمدی آملی شخصیتی است تشنه دانش که عمر خویش را در طلب این گمشده عزیز وقف نمودند و برای یافتن آن در نزد اساتید فن زانوی ادب بر زمین زدند. تشنه دانش آن چنان تشنگی استاد صمدی آملی برای تحصیل و تدریس وافر است که می فرمودند: “زمانی بود که از صبح تا به غروب در زیر آفتاب سوزان در زمین کشاورزی کار می کردم و عرق می ریختم و بعد از کار، سریع خودم را به مسجد برای کلاس می رساندم تا از درسم باز نمانم.”
حضرت استاد صمدی آملی از نظر اخلاقی بسیار انسان متواضع و افتاده و فروتنی هستند. به طوری که اگر شما در مجالس سخنرانی استاد صمدی آملی حاضر شوید می بینید که وقتی استاد صمدی آملی وارد مجلس می شوند در همان دم در می نشینند و از رفتن به بالای مجلس احتراز می نمایند. قبل از رفتن به منبر از روحانیون حاضر می خواهند که این کار را بر عهده بگیرند و اگر کسی این امر را متقبل نشد؛ آن گاه استاد صمدی آملی با کمال فروتنی به بالای منبر می روند اما عمدتا بیش از سه پله بالا نمی روند و بر روی پله سوم می نشینند. ایشان به سؤالاتی که از ایشان می شود با دقت گوش فرا می دهند و به تناسب مخاطب پاسخی شایسته ارائه می کنند.
استاد صمدی آملی سالکی است که در عین حالی که در قبض است؛ از مزاح و خوش مشربی غافل نمی شود. شخصیت استاد صمدی آملی به نحوی است که خود را مانند پایین ترین فرد اجتماع فرض می کنند و از کارهای ممدوحی که برای بسیاری از آقایان نامناسب تلقی می شود؛ ابایی ندارند. مثلا خود استاد صمدی آملی با دستان خودشان برای شهدای گمنام قبر حفر کردند و در مراحل ساخت بارگاه حضوری فعال داشتند. ادب استاد صمدی آملی از خصوصیت هایی که است در وجودشان تبلور یافته و جلوه ویژه ای دارد. ادب استاد صمدی آملی به حدی است که حتی برای پرسیدن سؤال علمی از اساتید حریم نگه می داشتند و به شاگردانشان هم همین توصیه را دارند. استاد صمدی آملی می فرمودند: “گاهی با یک سؤال از استاد، شخص خودش را از بسیاری از فیض ها می اندازد.”[۲۴]
استاد صمدی آملی به ادب نسبت به اساتید بسیار تاکید می کنند. به حدی که می گویند هر سؤال درسی را هم حق ندارید از استاد بپرسید. سؤال نمودن شرایط دارد. زمان مناسب و مکان مناسب می طلبد. و گاهی سؤالات ساده استاد را نسبت به شاگرد ناامید و سرد می کند. استاد صمدی آملی اساتیدشان را با احترام خاصی خطاب می کنند و همیشه در نزد اساتید دو زانو می نشینند و هیچ گاه در محضرشان به دیوار تکیه نمی دهند. استاد صمدی آملی معتقد هستند که فهمیدن حرف اساتید و بزرگان امری است صعب و دشوار. و رد نمودن بی تامل حرفشان خلاف ادب می باشد. استاد صمدی آملی بارها فرموده اند که اگر حرفی از بزرگواری می شنوید سریع آن حرف را رد نکنید. ببینید حرف از دهان چه کسی خارج می شود. استاد صمدی آملی همیشه توصیه مؤکد می کنند که حریم بزرگان را حفظ نمایید و برای امور سطحی مانند استخاره و چای خوردن یا امثال این امور مزاحم افراد عالم و دانشمند نشوید زیرا عمر این حضرات بسیار گرانقدر و با ارزش است که اگر به توسط این امور متوسط گرفته شود جامعه ای را متضرر می نماید.
استاد صمدی آملی از باب مثال می فرمایند: “به جای این که دسته راه بیندازید و بروید وجه ظاهری عالم را ببینید بروید به سراغ کتابهایشان. دیدن ظاهری حظ چشم است اما مطالعه و فهم کتاب حظ عقل. آن کجا و این کجا. آقای حسن زاده آمده به منزل شما. جسم موجود در ایران، اقای حسن زاده نیست. نفرمایید که ما برویم آنجا. او آمده اینجا در قالب این کتاب…”[۲۵]
استاد صمدی آملی با عمل خویش و همچنین با بیان خاطرات به شاگردانشان ادب را می آموزند. برای مثال استاد صمدی آملی خاطره ای را از یکی از اساتید نقل می فرمایند: “خدمت یکی از اساتید حوزه رفتم. دیدم از ابتدا تا انتهای درس سرشان را پایین انداختند. بعد از درس خدمتشان رسیدم و عرض کردم که شرایط شرکت در درس شما چگونه است؟! ایشان فرمودند بنده سر را به پایین می اندازم. هر کس می خواهد بیاید و هر کس می خواهد برود.”[۲۶]
استاد صمدی آملی سالکی است دائم الجوع که عمدتا در حال صیام به سر می برند. استاد صمدی آملی سالکی دائم الصمت اند که تا کسی با ایشان لب به سخن نگشاید یا موظف به سخن گفتن نگردند لب از لب وا نمی کنند. استاد صمدی آملی سالکی سحرخیز هستند که از سنین نوجوانی در سحرخیزی عزمی راسخ داشتند و دائما جوانان را به مغتنم شمردن این ساعات پر برکت سفارش می کنند. اصول سیر و سلوک انسانی را می توان در کتاب وجودی استاد صمدی آملی به مطالعه نشست و چه گویم از وصف کمالات استاد صمدی آملی که قلم یارای بیان آن را الحق ندارد.
استاد صمدی آملی منبر های خویش را برای تاثیر گذاری بهتر و بیشتر با دهان روزه صحبت می فرمودند. این سیره و روشی است که از استادشان حضرت علامه حسن زاده آملی آموختند. در عرفان می فرمایند که حالات استاد تاثیر مستقیمی در جان شاگردان دارد. شخصی که مطلبی را برای افرادی تدریس می نماید اگر خودش به آن مطلب عامل باشد آن اثری که می گذارد بسیار شدیدتر از زمانی است که صرفا لقلقه زبان است. این مراقبت های دقیق موجب گردیده تا جوانان بسیاری در گوشه و کنار کشور شیفته منش و سجایای حضرت استاد صمدی آملی شوند و از معارف ایشان بهره مند گردند.
استاد صمدی آملی از نگاه علامه حسن زاده آملی
استاد صمدی آملی از نظر علم و عمل مورد اعتماد کامل علامه حسن زاده آملی هستند و این اعتماد حاصل سالیانی دراز اشراف و مجالست علامه حسن زاده آملی می باشد. استاد صمدی آملی سالیان درازی قبل از مجالست حضرت علامه حسن زاده آملی تحت نظر علامه بودند و بعد از سالیان طولانی شاگردی؛ هم به شهادت خود حضرت علامه حسن زاده آملی موفق شدند تا اعتماد حضرت علامه را جلب نمایند.در ذیل به چند نمونه از تاییدات مستند علامه حسن زاده آملی نسبت به استاد صمدی آملی اشاره می کنیم:
حضرت علامه حسن زاده آملی می فرمایند: “… ایشان (اشاره به استاد صمدی آملی) سالیانی در محاضر درس و بحثم به دقت نظر و حسن رویّت و تحلّییه منقبتین علم و عمل او اعتماد دارم. و بحمد لله -تعالی شانه- خود اکنون عهده دار تعلیم و تدریس و افاضه ی معارف به نفوس مستعده است”[۲۷]
حضرت علامه حسن زاده آملی بارها و بارها جوانان مشتاق کمالات را به این استاد صمدی آملی ارجاع داده اند و آنها را توصیه نمودند که دست از دامان استاد صمدی آملی برندارند.به عنوان مثال علامه حسن زاده آملی می فرمایند: “الان که یه بزرگواری زحمت کشیده ای- تحصیل کرده ای- حرف شنیده ای- خون دل خورده ای- زبان فهمی به نام جناب آقای صمدی پیدا شد در میان شما، خودش را وقف شما کرد، عزیزان من قدر بدانید شهد الله” [۲۸]
همچنین علامه حسن زاده آملی فرمودند : “مسجد و حسینه کلاس اکابره. منبر کلاس اکابره. الحمدلله رب العالمین. والله خیلی از عزیزم حضرت آقای صمدی {متشکرم}. چقدر تقدیر کنم که کلاس های خوبی تشکیل دادند. الهی شکر. موفق باشید. شماها بروید از محضرشون استفاده کنید ان شا الله تعالی. خداوند ایشان را، امثالشان را، همه روحیانیان را موفق و مؤید بدارد برای احیای نفوس مردم. الم یاتکم فیها نذیر”[۲۹]
علامه حسن زاده آملی در جلسه دیگری فرمودند: “این عزیز ما قابل است. جناب حجت الاسلام صمدی عزیز. قابل است که مربی باشه. بذر افشانی کنه. امام امیر المومنین تعبیری دارد به شاگرد کاملش کمیل. در آنجا بیانی دارد. اگر آن حرف را توسعه بدهیم به این می رسیم که علما برزگرند. کشاورزند. بذرشان معارفه. حقایق قرآنه. آیاته. اخباره. مزرعه شان جانهای مستعد است. دلهای من و شماست. و این بزرگوار شایستگی دارد که در مزرعه دل های مستعد الحمدلله بذر افشانی کند. خیر ببینید. از محضرشون استفاده کنید. ایشون هم انسان الهی اند الحمدلله رب العالمین. الحمدلله رب العالمین. مایه مباهات ماست. افتخار می کنیم. حرف بشنوید. خیر شما را میخوان. سعادت شما را مسالت می کنند. کارمان عزیزان بذر افشانی است. حالا این روحانی بزرگوار جلیل القدر خودش را به خوبی وقف این مردم کرد. خداوند بر توفیقاتش بیفزاید ان شا الله تعالی. الحمدلله. الحمدلله. ذلک فضل الله یوتیه من یشاء. تا کور شود هر آنکه نتواند دید. خداوند به شما توفیق کسب معارف بیش از پیش عطا بفرماید. ان شا الله تعالی…ما کمال تقدیر و تشکر را از عزیز خودمون،دانشمند عزیزمون، که در پی انسان سازی است (داریم) الحمدلله. کار آخوند همینه! الحمدلله که ایشون موفقند و مؤیدند و الحمدلله که شما مستعدید.” [۳۰]
استاد صمدی آملی سیره ای را در پیش گرفتند که همان سیره استادشان حضرت علامه حسن زاده آملی است. حضرت علامه سالیان درازی برای مردم منبر می رفتند و این منبرها را از حالت عمومی و پراکنده به صورت کلاس درس و منسجم در آوردند و به تربیت نفوس مستعد پرداختند. حضرت استاد صمدی آملی هم با تاسی به این استاد عظیم الشان همین روش را در پیش گرفتند و چه بسا در بعضی زمینه ها موفقتر هم عمل نموده اند زیرا شرایط برای استاد صمدی آملی فراهمتر از زمان حضرت علامه بود و ایشان در عصری شروع به تبلیغ نمودند که مسیر به توسط بزرگان عرفان مانند علامه حسن زاده ها و علامه طباطبایی ها و آیت الله قاضی ها و … مهیا شده بود.
علامه حسن زاده آملی: “چقدر این جلسه ما روحانیه. من گزاف عرض نمی کنم. خیلی خوشحالم. شاداب. شادان. خیلی روحانی. خیلی جوانان خوب. عزیزان خوب. فرزندان خوب. خیلی خوب. الهی شکر. خوب آقا. جناب آقای صمدی، خیر ببینی ان شا الله. آفرین. الحمدلله رب العالمین. بنده هم در حدود ۲۵ سال در آمل همین برنامه آقا (صمدی) را داشتم. هر وقت حوزه ما تهران ،قم، تعطیل می شد می آمدم آمل. محرم ها. ماه رمضان ها. تابستان ها، آمل بودم. سه تا جلسه درس و بحث و گفت و شنید و اینا بود. خیلی تور انداختیم. خیلی هم ناز نفوس مستعده را هم می کشیدیم. ضرر نکردیم. اما الحمدلله مثل این که حضرت آقای صمدی موفقتر از بنده هستند. الحمدلله تعالی. الهی شکر. ما حسودیمون نمیشه. شکر می کنیم خدا را. چه بسیار خوب. الحمدلله رب العالمین. خیر ببینید. خیلی مرا خوشحال فرمودید. شما را می بینم بسیار روحیه گرفتم. انبساطی به من دست داد. بله. الهی شکر… اینها (خاکی ها) شما را نمی بینند؟! این شیران الهی را، این اولیا الله را، این مالک اشتر ها را، این مظاهر حضرت صدیقه طاهره را، این مظاهر حضرت زینب کبری را، چه می گویند (این خاکی ها)…” [۳۱]
علامه حسن زاده آملی : “این عزیز (استاد صمدی) از روحانیون واقعی ما هستند….انسان بزرگوار. روحانی شریف. از مدرسین حوزه. پاک. پاکیزه. خوب. خوش. جناب حجت الاسلام حاجی آقای صمدی… دلمون به این بزرگوار آرمیده. به حقیقت عرض می کنیم…” [۳۲]
آقای یوسف پور -امام جمعه موقت ساری- در مجلس ترحیم مادر استاد صمدی آملی گفت: “در یک ملاقاتی که در محضر حضرت آقا (علامه حسن زاده) داشتم. ایشان سؤال از کلاس ها و جلسات حضرت استاد صمدی آملی داشتند عرض کردم که بسیار بسیار خوب است و مورد استقبال بسیار گرم جوانان عزیز واقع شده است. منتهی حیف است که ایشان تک اند. و تنهایند و کم اند. جناب علامه حسن زاده آملی فرمودند: کم است چون جان به لب می آید تا کسی به این جایگاه برسد. جان به لب می آید تا کسی چون صمدی آملی شود…” [۳۳]
[۱] در یک جلسه درسی از سلسله دروس معرفت نفس
[۲] در جلسه ۲۴۳ معرفت نفس
[۳] در کتاب “نوای دل”
[۴] در جلسه ۱۹۵معرفت نفس
[۵] در کتاب رصد دلتنگی ها
[۶] در یادواره شهدایی در قائم شهر
[۷] صفحه ۲۵ کتاب رصد دلتنگی ها
[۸] در کتاب رصد دلتنگی ها
[۹] رصد دلتنگی ها
[۱۰] رصد دلتنگی ها جلد ۲
[۱۱] رصد دلتنگی ها
[۱۲] در جلسه ۱۸۷ معرفت نفس
[۱۳] در یکی از جلسات معرفت نفس
[۱۴] در جلسه ۱۴۷ معرفت نفس
[۱۵] در جلسه ۱۸۴ معرفت نفس
[۱۶] در جلسه ۱۸۹ معرفت نفس
[۱۷][۱۷] در کتاب رصد دلتنگی ها
[۱۸] جلسه ۱۸۴ معرفت نفس
[۱۹] منبع: کتاب رصد دلتنگی ها صفحه ۳۹
[۲۰] منبع: حامل اسرار
[۲۱] منبع: حامل اسرار
[۲۲] شرح دفتر دل در صفحه ۴۸۳ به بعد
[۲۳] در یکی از یادواره های شهدای شهر جویبار
[۲۴][۲۴] در جلسه ۲۱۱ معرفت نفس
[۲۵] در جلسه ۲۳۵ معرفت نفس
[۲۶][۲۶] در جلسه ۲۶۲ معرفت نفس
[۲۷] در مقدمه کتاب عرشی مآثر آثار استاد صمدی آملی
[۲۸] منبع: سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده- DVD سخنرانی های ایشان. بخش بیانات
[۲۹] منبع: سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده- DVD سخنرانی های ایشان- بخش بیانات (شماره تراک:۳۵۹)
[۳۰] منبع: سخنرانی های ضبط شده حضرت علامه. DVD سخنرانی های ایشان. بخش بیانات (شماره تراک:۳۵۶)
[۳۱] منبع: سخنرانی های ضبط شده حضرت علامه. DVD سخنرانی های ایشان. بخش بیانات (شماره تراک:۳۵۰)
[۳۲] منبع: سخنرانی ضبط شده علامه حسن زاده- DVD سخنرانی های ایشان (تراک۳۶۰)
[۳۳] منبع: DVD شماره پنج از آثار استاد صمدی آملی بخش ارتحال
آنچه در این متن عنوان گردیده به قلم یکی از مستمعین حضرت استاد مرقوم گشته و تصاویر و متن از سایت ahza و دیگر وبسایتها گردآوری شده است. این متن توسط حضرت استاد تایید نشده و دلنوشته های یکی از مستمعین با اخلاص ایشان میباشد. لذا ممکن است پاره ای از مطالب مطابق با واقع نبوده باشد و یا کاستی های در آن وجود داشته باشد.